بازار این فروشندگان هر روز کسادتر می‌شود

714

بازار این فروشندگان هر روز کسادتر می‌شود

یکی از مسائل مهم مرتبط با مدیریت بازار دکوراسیون داخلی ساختمان ( از جمله فروش انواع کفپوش pvc و پارکت لمینیت ) آشنائی مجموعه ایشان با تازه های علم مدیریت و فروش است.  ما ذیل مبحث مدیریت خواهیم کوشید درباره سایر مسائل مدیریت ( از جمله مسائل کسب و کار در شرایط گوناگون اقتصادی ) به تفکیک و بیشتر گفتگو کنیم.

این مطلب اگرچه جنبه عمومی دارد, اما توجه ویژه ما به کسانی است که به کسب و کار در رشته ” دکوراسیون داخلی ساختمان “ مشغول هستند. از جمله این گروهها, دفاتر معماری داخلی ساختمان, فروشگاههای تزئینات داخلی ساختمان و صنف محترم نصاب می باشند که از جمله به نصب انواع کفپوش های ساختمانی ( از جمله انواع کفپوش های pvc , پارکت چوبی و لمینیت ) اشتغال دارند.

این مطلب از مجموعه یادداشتهائی است که ما با هدف ارتقاء نگاه مدیریتی دست اندرکاران این صنف منتشر می نمائیم. در روزگاری که کار تیمی اهمیت روزافزونی یافته است و خیلی از کارها ( مثل نصب انواع کفپوش pvc ) که در گذشته جنبه فردی داشتند, بتدریج به مجموعه کارهای جمعی بدل شده اند, اینگونه مطالب آموزشی به اموری بدل شده اند که بقول معروف ” از نان شب واجب ترند “. آنچه در کار تیمی بویژه اهمیت دارد آنست که این کار بدون آموزش و بازآموزی مداوم, دیگر نمیتوانند آینده آنچنانی داشته باشد.

مطلب زیر توسط یک بیننده محترم سایت برایمان ارسال شده است :

بازار این فروشندگان هر روز کسادتر می‌شود

یک )  فروشندگانی که به مشتری خود سلام نمی‌کنند و تُرش‌رو هستند.

دو )  فروشندگانی که پشت تلفن و هنگام صحبت با مشتری خود، لبخند نمی‌زنند.

سه ) فروشندگانی که روی هر شیشۀ مغازۀ خود نوشته‌اند: «لطفا تکیه ندهید»، «لطفا دست نزنید»، «لطفا با خوراکی وارد نشوید»… انگار که نوشته باشند: “کلاً وارد نشوید!”

چهار ) فروشندگانی که روی همۀ جنس‌های مغازه‌شان نوشته‌اند: ” لطفا دست نزنید.”

پنج ) فروشنده‌هایی که وقتی خریدار از آنها می‌خواهد جنسی را نشانشان بدهد (معمولاً هم با لحنی تُند) می‌گویند: اگر می‌خری بیارم!

شش )  فروشندگانی که به ظاهر خود نمی‌رسند، موی ژولیده و نامرتب دارند و بدن‌شان خوش بو نیست.

هفت ) فروشندگانی که متناسب با شغل خود لباس نمی‌پوشند (مثل فروشندۀ کت و شلوارهای رسمی که شلوار جین و لباس اسپرت می‌پوشد و موهایش را فشن درست می‌کند!)

هشت ) فروشندگانی که بی‌‌دلیل با خریدار صمیمی می‌شوند و جوک می‌گویند.

نه ) فروشندگانی که جلوی مشتری، با سایر همکاران خود جروبحث می‌کنند.

ده ) فروشندگانی که همان‌جا در برابر مشتری، دربارۀ کالاها و قیمت‌ها با ویزیتورها یا نمایندگان شرکت‌ها صحبت‌هایی می‌کنند که لزومی ندارد مشتریان در جریان آنها باشند.

یازده ) فروشندگانی که اصلاً گوش نمی‌کنند و توجه ندارند خریدار دنبال چه نوع جنسی است و می‌خواهند سلیقۀ خود را به او تحمیل کنند.

دوازده ) فروشندگانی که خریداران را برای خرید، با اصرار زیاد و… در رودربایستی قرار می‌دهند.

سیزده ) فروشندگانی که قسم‌های الکی می‌خورند.

چهارده ) فروشندگانی که نزد خریدار، از دیگر شرکت‌های تولیدی، ویزیتورها و… بدگویی می‌کنند.

پانزده ) فروشندگانی که نزد خریدار، از همکاران خود نیز بدگویی می‌‌کنند.

شانزده ) فروشندگانی که پس از خرید، از مشتری خود به‌خاطر خریدش تشکر نمی‌کنند.

هفده ) فروشندگانی که از بس حواس‌شان پرتِ چیزهای دیگر است، خریدار را مجبور می‌کنند یک چیز را چند بار از آنها بخواهد (حتی شده مشتری جنس را برداشته و می‌خواهد پولش را بدهد، بارها باید بپرسد چقدر شد تا پولش را بدهد و از مغازه برود بیرون!).

هجده ) فروشندگانی که وقتی خریدار از آنها مشورت و راهنمایی نخواسته، اصرار دارند که به او مشورت بدهند و راهنمایی‌اش کنند.

نوزده )  فروشندگانی که در مورد کیفیت و کارایی کالاها و یا خدمات خود، اغراق می‌‌کنند.

بیست ) فروشندگانی که اگر خریدار برای یک خرید نسبتا کم، تراول ۵۰ هزار تومانی به آنها بدهد، اخم می‌کنند.

بیست و یک ) فروشندگانی که فکر می‌کنند خودشان همه چیز را بلدند و دنبال آموزش‌های بیشتر نمی‌روند.

بیست و دو )  فروشندگانی که اگر مشتری سوالی دربارۀ جنسی داشته باشد که آنها ندارند (اما می‌توانند درباره‌اش راهنمایی کنند، یا مغازه‌های اطراف را معرفی کنند)، فقط سرشان را به علامت ندانستن بالا می‌برند و به خودشان زحمت کوچک‌ترین راهنمایی را هم نمی‌دهند (یا حداقل این‌که بگویند: متاسفانه من در این مورد اطلاعی ندارم).

بیست و سه )  فروشندگانی که فقط می‌خواهند مشتری را هیجانی کنند تا بخرد، اما اصلا توجه نمی‌کنند که شاید مشتری به آن کالا یا خدمات نیاز نداشته باشد.

بیست و چهار )  فروشندگانی که اگر سوالات مشتری زیاد شود، از کوره در می‌روند.

بیست و پنج ) فروشندگانی که بقیۀ پول مشتری را با کالاهای کم‌قیمت دیگر می‌دهند، اما عذرخواهی نمی‌کنند که چون پول خُرد ندارند مجبور به این کار هستند و حق انتخاب هم به مشتری نمی‌دهند.

بیست و شش ) فروشندگانی که ته ذهن‌شان فکر می‌کنند: فروش یعنی قالب کردن چیزی به دیگران.

بیست و هفت )  فروشندگانی که رفقای خود را پشت دخل می‌برند و در حضور مشتری، صحبت‌های بی‌ربط با هم می‌‌کنند.

بیست و هشت ) فروشندگانی که ویترین و یا داخل مغازه‌شان شلخته است.

بیست و نه ) فروشندگانی که جنس خاک‌گرفته را از قفسه به مشتری می‌دهند و وقتی مشتری خواهش می‌کند آن را با یک دستمال پاک کنند یا یک کالای خاک‌ نگرفته به او بدهند، با مشتری بحث می‌کنند و نهایتا با اکراه این کار را انجام می‌دهند.

مطلب فوق از سایت molaeimarketing نقل شده است .

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.